اولین دیدار صورت ماهت
سلام عشق کوچولوی مامان و بابا چطوری پسر کوچولوی من؟ حال تو رو که میدونم خدا رو شکر خوبی و داری برای خودت موج مکزیکی میزنی شبها ساعت 3- 4 تصمیم به بازی میگیری و همه اعضا و جوارح درونی شکم بنده رو مورد عنایت قرار میدی و من بیچاره در همین اثناء باید 200 بار هم برم دستشویی و و بابایی مهربون هم در حال خر و پف کردن. صبح زود هم باید پا شم و برم سرکار .... در اون لحظه این منم: اینم باباییه: و اینم گل پسرمه: . ماشاا... هر چی بزرگتر میشی داری مامان بیچاره رو سنگین تر میکنی. من بیچاره دیگه سرکار رفتن شده برام مثل کوه کندن....... فعلا که میرم و میام. قرار بود از 20 شهریور دیگه نرم سرکار چون سونوی آخرم تاریخ زایمان...