هم آشیانه شدن ماهم آشیانه شدن ما، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره
آرسام جون مامان باباآرسام جون مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

آرسام کوچولو ... پسریِ مامان ... عسلی ِ بابا

آرسام و اولین مناسبتهای مختلف 1

1393/2/17 15:01
نویسنده : مامان لیلی
2,471 بازدید
اشتراک گذاری

شب یلدات مبارک عشق کوچولوی من

شب یلدای آرسام در 2ماه و 5 روزگی

 

اولین شب یلدات هم  برای خودش ماجرایی داشت... در واقع تو دو تا شب یلدا داشتی :

من و شما از چند روز قبل از یلدا خونه مامانی اینا بودیم، بابایی روز 29 آذر اومد دنبال ما که بریم خونمون بنابراین همون شب مامانی اینا زنگ زدن به خاله اینا و عمو سعید و دعوتشون کردن که همگی یه روز زودتر یلدا رو جشن یگیریم که ما هم  باشیم و به خصوص تو که حسابی دل آقاجون و مامانی رو بردیییییییییییی..... محبت از طرف دیگه هم بعد از شب یلدای خونه مامانی اینا ما برگشتیم کرج و فرداش خونه مامانی سارا اینا دعوت بودیم و دومین شب یلدای عشق کوچولوی من رقم خورد و حسابی بهمون خوش گذشت..زبان البته بگم هندونه کوچولوی ما شما بودی ها... از هر دو هندونه ای که تو این دو شب خوردیم شیرین تر بودی..................بوس

اینم عکس هندونه شیرین مامان و بابایی:

 

آرسام و مامان در اولین شب یلدای آرسام کوچولو:

 

بزن بریم ادامه مطلب:

 

 

 

ختنه سورااااااااااااااان

الهی بمیرم برای پسر نازم که اینقدر آقاست

بعد از کلی مشورت، من و بابایی روش لیزر رو برای ختنه پسر نازم انتخاب کردیم و خیلی هم راضی بودیم.  تو تاریخ 16 دی 92موقع اذان ظهر به جرگه مسلمونها پیوستی .... مبارکت باشه عزیزم

اصلا گریه نکردی فقط وقتی اومدیم خونه بعد از اولین جیشت یه کم بیقراری و گریه کردی و بعدش دوباره آروم شدی. فکر کنم من بیشتر از تو زجر کشیدم خصوصا موقع پانسمان . 5شنبه همون هفته هم یه ختنه سوران خودمانی گرفتیم و خانواده بابایی و مامان و بابای مامان اومدن خونمون و هفته بعدش هم آقاجون ( بابای مامان یه ختنه سوران دیگه خونه خودشون گرفت و رفتیم اونجا و خیلی خوش گذشت

آرسام آماده شده بره برای یه عمل جراحی کوچولو:1

آرسام و مامان قبل از رفتن:

آرسام در ختنه سوران 1 (خونه خودمون) با پدربزرگهاش (سمت راست آرسام آقاجون بابای مامان و سمت چپ بابای بابایی):

 

 

آرسام در ختنه سوران اول با مامان و بابا

 راستی آقاجون و مامانی (مامان و بابای مامان ) علاوه بر کادوی نقدی که آورده بود (دستشون درد نکنه) یه کیک و یه لباس ملوانی هم برات آورده بودن که تصویر روی کیک یه کرم خوشگل بود ولی تا به کرج برسه عکس روی کیک به هم خورده بودغمگین و ........ آقا جون پکر شد ولی جای همه خالی خیلی خوشمزه بودزبان

اینم عکسهاش:

 

 

و آقا جون اسحاق (بابای بابا) و مامانی سارا هم  کادوی نقدی داده بودن  و عمه هم یه شلوار جین خوشگل و عمو هم یه ژیله خوشگل دادن.... (دست همه درد نکنه)

و اما هفته بعدش هم که گفتم ختنه سوران 2 خونه ی آقا جون اینا: آقا جون دوباره یه کیک خوشگل خریده بود... مرسی آقا جون که اینقدر آرسامو دوست داریمحبتبغل : (دایی علی اینا یه بلوز شلوار خوشگل باب اسفنجی دادن و خاله ژاله و خاله ژیلا کادوی نقدی دادن... دست همه درد نکنه)

عکسها:

کیک:

آرسام و آقاجون

آرسام و داداشی فرزاد (پسرخاله):

 

ادامه مناسبتها در پست بعدی...بای بای

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامانی امیرحسین جونی
17 اردیبهشت 93 2:13
آفرین به این پسر شجاع _____________________________________ مرسی خاله جون