هم آشیانه شدن ماهم آشیانه شدن ما، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
آرسام جون مامان باباآرسام جون مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

آرسام کوچولو ... پسریِ مامان ... عسلی ِ بابا

سالگرد پیوند مامان و بابا

  سلام پسرم...... عشقم آرسام عزیزم! فردا 21 مهر که امسال با عید غدیر هم مصادف شده ، سالگرد ازدواج مامان و بابا ست... سال پیش من و بابایی در چنین روزی وارد آشیانه پر از عشقمون شدیم.... دستای هم رو گرفتیم، یه یاعلی گفتیم و راه پر فراز و نشیب زندگی مشترک رو شروع کردیم   سال از اون روز قشنگ گذشته و امروز قشنگتر از اون روزاست چون تو عزیزترینمون هم به کاشانه عشق ما وارد شدی و خونه عشق ما رو تبدیل به خونه عشق و شادی و امید کردی پارسال این موقع ،تو هنوز توی دل مامانی بودی و دیگه روزهای پایانی بود و من ثانیه شماری میکردم برای دیدنت  ...
20 مهر 1393

عکسهای آتلیه آرسام کوچولو...

سلاااااااااااااااااااااااااام به همه دوستای گل نی نی وبلاگی و نی نی های نازشون بالاخره اومدم و البته زود هم میخوام برم خیلی خیلی سرم شلوغه و متاسفانه نمیرسم به دوستای گلم و وبلاگ پسر نازم سر بزنم و وبلاگش رو به روز کنم. هفته آینده تولد شاهزاده کوچولومه و من هم در تداااااااااااررررررررررک خدا کنه که مهمونیم اونطور که میخوام بشه فقط یکی دو تا خبر کوتاه........... اول اینکه آرسام عزیزم دقیقا توی همون روز ماهگردش (11 ماهگی) در تاریخ 93/6/25 تونست اولین قدم زندگیشو برداره (الهی که قدمهات استوار باشه و همیشه توی جهت درست قدم برداری مامااااان جونم) و الان هم تقریبا دیگه میتونه راه بره... (اولین بار هم که خودش تونست بدون کمک و به...
16 مهر 1393

آرسام عزیزم! پسر قشنگم! 11 ماهگیت مبارک...

  گل همیشه نازم!    ماهگیت مبارک........ پسر قشنگم! آرسام جان!    ماه هست که توی آغوش ما  و در کنار ما بهترین لحظه ها رو به ما هدیه کردی از خدا به خاطر وجود تو تا ابد سپاسگزارم  و از تو ممنونم که هستی و باعث شدی با تنفس عطر نفست، لمس گرمای وجودت و تماشای شیرینی لبخندت خوشبختی رو تجربه کنیم            زمان با تو و در کنار تو عزیزترینم خیلی زود میگذره ....  باورم نمیشه که به همین زودی یعنی ...
25 شهريور 1393

قالب وبلاگت پرید!!!!!!!!!!!!!!!

              سلام عشق کوچولو موچولوی مامان میدونی چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  قالب باب اسفنجی وبلاگت پرید هر کاری هم میکنم دوباره سر جاش بر نمیگرده!!!!!!!!  آخه من باب اسفنجی رو خیلی دوست داشتم البته اشکال نداره چون نزدیک تولدت که ماه دیگه هست میخواستم برات قالب طراحی کنم    ضمن اینکه این  قالب اولین قالبی بود که وقتی سال 91 وبلاگت رو ایجاد کردم براش انتخاب کرده بودم  و یه جورایی منو یاد خاطرات اون روزا میندازه... اون روزا تازه تو رو از خدا خواسته بودیم و هنوز توی صف انتظار  بودیم.... خدا رو هزار مرت...
19 شهريور 1393

خود ِ عشقی به خدا

پسرم ! مامان توی اداره ست....صبح که میومدم مثل فرشته ها خواب بودی....  الهی فدای اون آرامش چهره ت توی خواب بشم   دلم برات یه ذره شده مامان   جدیدا اینقدر خوشگل بابا ، بابا میگی که بابایی غش میکنه هربار که صداش میکنی.... تازه شم لپ آدمو همچین خوشگل  و با صدا ماچ میکنی مهربونم   مامان فدای اون نگاهت توی این عکس بشه عسسسسسللللللل مامان   جمعه14/6/93 رفتیم آتلیه شیما (کرج) عکس گرفتی.... هر چند  من و بابا امیر پوستمون کنده شد و خیس عرق شدیم تا شما یه کم بخندی و شما کماکان مثل یه مررررررررررد، جدی و متعجب نگ...
16 شهريور 1393

جشن دندونی آرسام کوچولو

  بالاخره بعد از سه هفته وقفه، جشن دندونیت روز 5شنبه 93.6.6 توی خونه خودمون برگزار شد... یه جشن خودمونی که فقط خانواده مامانی و بابایی بودن ولی خیلی خوش گذشت  البته مامان سارا (مامان بابایی) یه هفته بعد از اینکه مرواریدت دراومد برات آش پخت (دستشون درد نکنه) اما مامانی (مامان خودم) هم همون موقع میخواست آش دندونی درست کنه من گفتم دوست دارم جشن هم بگیرم و چون بلافاصله مامان سارا اینا رفتن مسافرت ، ما هم صبر کردیم تا 6 شهریور.........   لطفا برای دیدن عکسهای جشن  به ادامه مطلب برید     تزئینات خونه: ...
10 شهريور 1393
2775 12 13 ادامه مطلب

یازدهمین ماهگردت مبارک.... با یک هفته تأخیر

سلام به همه دوستای گل نی نی وبلاگیم و به نی نی های نازشون  سلام به پسر ناز و گل مامان که تحت هر شرایطی مراعات مامانیش رو میکنه ..... عزیز دل مامان راستش یه چند وقتیه سرم وحشتناک شلوغه و اصلا فرصت نمیکنم وب گل پسرم رو آپ کنم ! حتی نمیتونم به وب دوستای گلم  و نی نی های دوست داشتنی شون سر بزنم ... از این بابت عذر خواهی میکنم هم توی شرکت سرم خیلی خیلی شلوغه . ...هم گرفتار تدارک جشن دندونیه گل پسرمم ... هم آرسام خان سرما خورد و تب کرد و ..... و هم خودم به شدت مریض شدم و تب کردم و ...... خلاصه گرفتاری پشت گرفتاری ...
1 شهريور 1393