هم آشیانه شدن ماهم آشیانه شدن ما، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره
آرسام جون مامان باباآرسام جون مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

آرسام کوچولو ... پسریِ مامان ... عسلی ِ بابا

شیرین کاری های آرسام نازم

مامان فدای شیرین کاری هات بشه پسرم....... تا آهنگ شاد میشنوی شروع به بشکن زدن میکنی و با دهنت صدا در میاری   تا آب چه توی لیوان چه توی حمام  و ... میبینی با صدای بلند میگی آبَ بَ ب َبَ بَ ه ه ه.... اولش باورم نمیشد که میگی آب و فکر میکردم  تصادفی  این حروف رو تکرار میکنی چون هنوز خیلی زوده حرف بزنی ولی امتحانت کردیم و دیدیم واقعا فقط موقع دیدن آب  اینو میگی و موقع دیدن غذا هم میگی بَ  بَه بَ بَ به ....... تازه اون روز که با خاله ژاله و مهرزاد رفته بودی پارک تا دیدی باغبون داره با شیلنگ به درختا آب میده داد میزدی و میگفتی آبَ بَ بَ بَ بَ و پارک رو گذاشته بودی روی سرت موقع رفتن به بیرون ...
19 خرداد 1393

کارهای جدید آرسام خان

  سلام دوستای خوب من و آرسام به زودی با عکسای جدید آرسام کوچولو برمیگردیم آرسام کوچولو که دیگه میشه بهش گفت آرسام شیطون بلا کم کم داره بزرگ میشه و با کارهای عجیبش همه رو متعجب میکنه کارهای جدید آرسام: تمام تلاشش رو میکنه که چهاردست و پا بره فعلا سینه خیز اونهم دنده عقبی میره   به شدت ددری رو شناخته و هرکس بخواد از در بیرون بره حسابی سر و صدا میکنه و وقتی میره بغلش سرش رو میذاره روی شونه اون شخص و با دست راستش بای بای میکنه تا غذا و خوردنی میبینه سریع میگه: به به به به به........... و دیگه ول نمیکنه دیگه خوابیدنش مثل قبل نیست و ...
17 خرداد 1393

قالب جدید وبلاگ

سلام پسر نانازی مامان قالب جدید وبلاگت مبارک آخه مامانی خودش عاشق باب اسفنجیه برای همین خواستم قالب وبلاگ عشقم رو هم باب اسفنجی کنم. امیدوارم خوشت بیاد خووووووووووووووووششششششششششششششگلم ...
17 خرداد 1393

آرسام و تولد مامان لیلی

پسر نازم توی تولد مامانش خیلی پسر گل و آقایی بود...... راستش ما  امسال 9 خرداد که تولد مامان لیلی شما بود یه جشن تولد کوچیک سه نفره گرفتیم (مامانی و بابا امیر و آرسام کوچولو) ....  امسال اولین سالی بود که تو عزیز دل مامانی توی تولدش حضور داشتی  البته پارسال هم بودی ولی توی دل مامانی بودی ولی امسال کنار ما هستی و من خیلی از این بابت خدای مهربون رو شکر میکنم بابایی یه کیک بستنی خوشگل و خوشمزه به مناسبت تولدم گرفت وهدیه نقدی (دستت درد نکنه امیر عزیزم) ... همون روز بعد از نهار و کیک خورون و عکس گرفتن با شازده کوچولو به سمت خونه مامانی...
10 خرداد 1393

درد و دل با پسر نازم

آرسام قشنگم، پسر نازم میخوام یه کمی با هات درد دل کنم مامانی... عزیز دل مامانی ، من و تو بیشتر ازشش ماه شبانه روزی پیش هم بودیم و خوب البته پیش از اون هم نه ماه با هم زندگی کردیم و حسابی به هم وابسته شدیم ولی دقیقا از وقتی من برگشتم سر کار قضیه عوض شد!!!!!!!!!   از اونجایی که نه من و نه بابایی و نه حتی مامانی دلمون نیومد که توی این سن  سال تورو مهد بذاریم برای اینکه بتونم بیام سر کار ، تو رو پیش مامانی گذاشتم و از صبح ساعت 5/6 تا ساعت 4 بعد از ظهر مجبورم دور از عشقم باشم...... نمیتونم احساسم رو بگم که یه حسی مثل دلتنگی ، شرمندگی و ناراحتی دارم تا به تو برسم.. میدونم که مامانی و خاله شاید به...
30 ارديبهشت 1393

روز پدر مباااااااااااااااااااررررررررررررررررک

                                                 امیر عزیزم  ! مرد مهربان زندگی من!  این رو بدون که همیشه قدردان محبتهای بیدریغ و خالصانه تو هستم  هیچ وقت فراموش نمیکنم که طی این دوران (دوران بارداری و بعد از تولد آرسام)  که من و آرسام تنها بودیم با وجود تمام خستگیها چقدر تلاش میکردی به من کمک کنی و هیچوقت دم از خستگی نزدی و با خنده و شوخی سعی میکردی من متوجه خستگی ...
22 ارديبهشت 1393

عکسهای اولین های آرسام کوچولووو

بعضی از اولین های آرسام جزء اولین مناسبتهاش بود که در پستهای قبلی توضیح و عکسش رو گذاشتم وحالا بعضی دیگه از اولین های آرسام نازم   آرسام کوچولو در خواب بعد از اولین حماااااااااااااااام ....   بزن بریم ادامه مطلب...       وقتی برای اولین بار دست باباییش رو توی دستش نگه داشت اولین بار که داشت به صورت حرفه ای برنامه کودک نگاه میکرد.... عمیقا داره نگاه میکنه تا من و دوربین رو دید.......  وقتی آرسام برای اولین بار اسباب بازی توی دستش نگه داشت و به طرف دهن برد    یه اسباب بازی دیگه مثل گوشی مامان  ...
20 ارديبهشت 1393

آرسام کوچولو و ... (عکسهای متفرقه)

سلام دوستای خوب آرسام کوچولو و مامان آرسام همونطور که قول داده بودم توی پستهای قبلی کلی عکس از آرسام کوچولو و نازم  گذاشتم، توی این پست هم میخوام عکسهای جالب و بدون عنوان آرسام رو  از بدو تولد تا 7 ماههگیش بذارم تا ان شاءا... دیگه  از این به بعد عکسهای آرسام رو به روز و با مناسبت ببینید   آرسام به آینده اش فکر میکند (40روزگی)   ادامه مطلب رو از دست ندید... آرسام و شاسخین زن عمو سمیرا آرسام و انگری برد  ،باب اسفنجی و پاتریک آرسام روزنامه میخواند...   آرسام و دوغ آرسام در آرزوی د...
20 ارديبهشت 1393

آرسام و اولین مناسبتهای مختلف2

آرسام و جهاز برون خاله ژیلا   آرسام و جشن تولد مهرزاد آرسام در تولد داداشی مهرزاد(پسرخاله): اول اسفند تولد مهرزاد، پسرخاله آرسام بود و آرسام در 4 ماه و 6 روزگی حسابی آتیش سوزوند آرسام و مهرزاد خاله که رفت توی 13 سال (113 ساله بشی خاله)   بقیه در ادامه مطلب :     میوه ها حسابی چشم آرسام  رو گرفته بودن و همش خودش رو سمت میوه ها خم میکرد آخر مجبور شدیم میوه ها رو بذاریم زمین نتیجه رو خودتون ببینید: _____________________________________________________________________________________   اولین چهارشنبه سوری آرسام ...
17 ارديبهشت 1393

آرسام و اولین مناسبتهای مختلف 1

شب یلدات مبارک عشق کوچولوی من شب یلدای آرسام در 2ماه و 5 روزگی   اولین شب یلدات هم  برای خودش ماجرایی داشت... در واقع تو دو تا شب یلدا داشتی : من و شما از چند روز قبل از یلدا خونه مامانی اینا بودیم، بابایی روز 29 آذر اومد دنبال ما که بریم خونمون بنابراین همون شب مامانی اینا زنگ زدن به خاله اینا و عمو سعید و دعوتشون کردن که همگی یه روز زودتر یلدا رو جشن یگیریم که ما هم  باشیم و به خصوص تو که حسابی دل آقاجون و مامانی رو بردیییییییییییی.....  از طرف دیگه هم بعد از شب یلدای خونه مامانی اینا ما برگشتیم کرج و فرداش خونه مامانی سارا اینا دعوت بودیم و دومین شب یلدای عشق کوچولوی من رقم خورد و حسابی بهمون خوش گذشت....
17 ارديبهشت 1393