هم آشیانه شدن ماهم آشیانه شدن ما، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره
آرسام جون مامان باباآرسام جون مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

آرسام کوچولو ... پسریِ مامان ... عسلی ِ بابا

خوش اومدی فرشته ی ما

سلام فرشته کوچولوی  من خوش اومدی ........ خوش اومدی........... خوش اومدی هنوز باباجون هم خبر نداره که تو اومدی آخه من تازه یک ساعته که باخبر شدم که یه مسافر کوچولو دارم. امشب میخوام سورپرایزش کنم چند وقتی بود که حس میکردم  تو اومدی ولی یکبار جواب تست  بتام 18 بود و گفتند باید تکرار بشه از طرفی نتیجه بی بی چک هم منفی بود و منم گفتم که بیخیال شم تا چند وقت بگذره ولی....... امروز یکی از دوستای قدیمیم بهم زنگ زد و گفت دیشب خواب دیده که من نی نی دارم!!!!!!!! منهم که به خوابهای اون ایمان دارم وسوسه شدم و  رفتم دوباره آزمایش بتادادم و دیدم بللللللللللللللللله بالای 100 شده و شما تشریف آوردین...
8 بهمن 1391

تولد بابا جون

سلام عسل مامان و بابا هنوز ندیده دلم برات تنگ شده.  ما هنوز منتظرتیم که بیایی ولی فکر کنم هنوز اجازه نداری که از پیش فرشته ها  بیایی روی زمین پیش مامان و بابا  ولی عیبی نداره ما صبر میکنیم! فکر کنم خدای مهربون تقاضا نامه من و بابا رو گذاشته توی نوبت  آخه ما تازه شما رو از خداجون خواستیم راستی فینگیلی من!  یه خبری برات دارم: امروز تولد باباجونیه .یادت باشه تو هم پیام تبریکت رو یه جورایی از اون بالا بالاها براش ارسال کنی، آخه بابا جون تو رو خیلی دوست داره و خیلی منتظر اومدنته و من مطمئنم امروز موقع فوت کردن شمع تولدش میخواد آرزو کنه که تو زودتر بیایی پیش ما راستی دیروز دو تایی رفت...
23 آبان 1391

اولین سلام زمینی مامان و بابا به تو فرشته آسمونی

  سلام عزیز مامان و بابا این اولین نامه ای هست که من از روی زمین برای عشقم که هنوز توی آسمونهاست می نویسم  راستش داریم کم کم شرایط رو برای اومدنت آماده می کنیم تا با قدمهای کوچولوت زندگی قشنگ من و باباجون رو صدبرابر قشنگتر کنی  منتظرت هستیم 1/آبان/ 1391 مامان و بابا ...
1 آبان 1391