هم آشیانه شدن ماهم آشیانه شدن ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
آرسام جون مامان باباآرسام جون مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

آرسام کوچولو ... پسریِ مامان ... عسلی ِ بابا

وقتی باباجون فهمید که باباشده.........

1391/11/11 12:57
نویسنده : مامان لیلی
300 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نی نی ِ ناز مامانی

حالت چطوره عزیزمفرشته

راستشو بخوای فعلا که نه چیزی ازت حس میکنم و نه باورم میشه که توی وجودمی ناراحتولی میدونم کم کم میشی تمام وجود مامانیقلب

میخوام از روزی که باباجون متوجه شد که تو اومدی بگم..... روزی که جواب آزمایش رو گرفتم ،وقتی داشتم  برمی گشتم خونه یه پستونک هم خریدم.زبان شب موقع اومدن بابا جواب آز و پستونک رو گذاشتم جلوی در ورودی که هر وقت در رو باز کرد چشمش بیفته به اونا و یه نامه هم روش گذاشتم با این متن: سلام باباجونی من اومدم! لطفا مواظب من و مامانی باش.... منهم برات دعا می کنم که همه کارهات رو به راه بشه...خداحافظ تا 8 ماه دیگه!

خودمم رفتم و تو اتاق خواب قایم شدم! نیشخندوقتی بابا در رو باز کرد چشمش به نامه افتاد خندید و برداشت و خوند ولی اصلا متوجه نشد و فکر کرد من دارم خودمو براش لوس میکنم... داشت دنبال من می گشت اما یه هو چشمش افتاد به پستونک یه دفعه مثل اینکه بخواد روی یه پا زانو بزنه نشست و جواب آزمایش رو برداشت، البته توی یه دستش هم یه چیز سنگین بود ولی اصلا حواسش نبود که حداقل اونو زمین بزاره ! همینطور روی یه پا با یه دست هی به نامه نگاه کرد و هی به جواب آزمایش.... حسابی گیج و خوشحال و ناباور بود و هی منو صدا میزد....... تا منو دید خندید ولی با تعجب و هی پشت سر هم می پرسید واقعاً؟ یعنی واقعاً؟ راسته؟ یعنی اوکیه؟ و ...........؟ تعجبمنم با خنده تأیید کردمخجالت و باباجون کلی خوشحال شد و منو بغل کرد و بوسیدبغل و به هم دیگه تبریک گفتیم! ولی هنوزم توی شوکه و تا سونوگرافی نریم و صدای قلبت رو نشنوه فکر نمی کنم باورش بشه......... البته خوب حق هم داره و لی به زودی باور می کنه ...به زودی

اینم عکسها:

 

 

 

مامان لیلی  11/11/91

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)